امروزه با توجه به گستردگی دانش بشری و توسعه جهان فناوریها، تعریف «انسان باسواد» نسبت به گذشته تفاوتهای اساسی پیدا کرده است. در قرن حاضر صرف خواندن و نوشتن و حتی دانستن زبان دوم نمیتواند برای باسواد بودن کافی باشد. بنا به تعریف سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) شخص باسواد فردی است که دارای شش نوع سواد آموزش و پرورشی، سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سواد رسانه، سواد رایانهای و سواد مالی باشد.
سواد مالی (Financial Literacy) به عنوان موردی مهم در ستون نیازمندیهای عصر جدید، ترکیبی از آگاهی، دانش، مهارت، گرایش و رفتارهای مالی لازم برای تصمیمگیری صحیح مالی و سرانجام دستیابی به وضعیت مساعد مالی فردی تعریف شده است. بنا بر آمار موجود در ردهبندی کشورهای جهان از حیث سواد مالی افراد جامعه -با غلبه درصدی مردان نسبت به زنان- کشورهایی همچون کانادا، استرالیا، آمریکا و کشورهای اروپای غربی در ردههای بالا و کشورهای کمتر توسعهیافتهای همچون ایران در ردههای پایین قرار دارند.
از جمله عوارض پایین بودن سطح سواد مالی یک جامعه میتوان به «عدم استقبال مناسب از بازارهای مالی و ابزارهای جدید تامین مالی»، «عدم رشد کارآفرینی، سرمایهگذاریهای خطرپذیر و نوآوریهای مالی متناسب با رشد جمعیت»، «افزایش هزینههای اقتصادی قابل اجتناب در حوزه تولید و مصرف»، «افزایش احتمال مورد سوء استفاده مالی قرار گرفتن افراد» و ... اشاره داشت که البته اثرگذاری سایر علل نهادی و زیرساختی نیز در موارد فوق قابل چشمپوشی نیست.
مسلما نقطه شروع بهکار جهت ارتقای سطح سواد مالی جامعه، نظام آموزشی و تربیتی کشور است. در دورهای که کشورهای پیشرفته از یک «استراتژی ملی آموزش سواد مالی» برخوردار بوده و برنامهریزی پُرهزینهای برای اجرایی شدن آن در مراکز آموزشی و تربیتی (از پیشدبستان تا دانشگاه) و رسانههای جمعی خود دارند، متاسفانه شاهد آن هستیم که در نظام آموزشی کشور ما چندان توجه ساختارمند و هدفداری به این حوزه مهم نمیشود.
فراگیری و درک مفاهیمی همچون درآمد، هزینه، سود، بهرهوری، کارآفرینی، هزینهفرصت، محافظت از پول و نحوه بودجهبندی آن، ریسکپذیری، پسانداز، اعتبار و بدهی، سرمایهگذاری، بانکداری، بیمه، مالیات، سهامداری، قواعد خرید و فروش و سایر موارد مشابه توسط طبقه نوجوانان و جوانان نقش بزرگی در بسترسازی نظام تصمیمگیری صحیح اقتصادی در ذهن و باور افراد جامعه و رفع برخی از علل فکری- فرهنگی ایجاد و بقای فقر اقتصادی دارد. با این وصف بهنظر نمیرسد که آموزش سواد مالی در ساختن جامعهای پویا و فعال اهمیتی کمتر از آموزش ریاضیات و فیزیک و شیمی داشته باشد!
سخن در خصوص اهمیت سواد مالی در عصر حاضر و ضرورت برنامهریزی جهت پرداخت به آن در نظام آموزشی کشور فراوان است. اما آنچه در این نوشتار مدنظر نویسنده است یک پله بالاتر از این موضوع بوده که کمتر بدان اشاره شده و آن عبارتست از سواد مالی اسلامی!
روشن است که نظام تعلیم و تربیت کشور درون دایرهای از اصول و موازین اسلامی تعریف شده است و چنانچه توصیهای به سوادآموزی هرگونه دانشی (از جمله سواد مالی) در این نظام میشود بایستی شیوه و محتوای آموزشی بر اساس این اصول و موازین طراحی و برنامهریزی شود.
با نگاهی به وضعیت حال حاضر درمییابیم که خروجیهای نظام آموزشی کشور گرچه شاید در برخی از سرفصلهای سواد مالی تاحدودی اطلاعات داشته باشند؛ اما وقتی به سرفصلهای مباحث مالی و اقتصاد اسلامی میرسیم این سطح از آگاهی به درجات ضعیفتری افول میکند.
هر فرد از جامعه روزانه با موارد متعددی از تصمیمها و انتخابهای اقتصادی در زمینه خرید، فروش، پسانداز، مصرف، سرمایهگذاری، تامین مالی و... مواجه است. شریعت اسلامی با درک این مهم، آموزههایی را در نحوه «کسب و مصرفِ درآمد و روزی حلال»، «انجام صحیح کسبوکار، تجارت و معاملهگری»، «شناخت حقوق اقتصادی و الزامات رعایت آن در قبال دیگران» و مواردی از این دست را عرضه کرده است که میتواند مورد توجه برنامهریزان آموزشی قرار گیرد.
نتیجه بحث آنکه اولا با توجه به تحولات عصر جدید و وضعیت ایران در آمارهای جهانی، نظام آموزشی کشور نیازمند آنست که در اسرع وقت به تدوین و پیادهسازی یک استراتژی ملی آموزش سواد مالی به دانشآموزان و دانشجویان اقدام نماید. ثانیا با توجه به ارزشهای حاکم بر جامعه و نظام اسلامی و ظرفیتهای مالی اسلامی نیاز است این استراتژی ملی آموزشی، مبتنی بر مولفههای سواد مالی اسلامی طراحی و پایهریزی شود.
منبع: ایبِنا
وهاب قلیچ (عضو هیات علمی گروه بانکداری اسلامی پژوهشکده پولی و بانکی)